آخرین اخبار

16. اسفند 1400 - 1:17   |   کد مطلب: 40407
می گفتند؛ جانبازی! دو برادرت شهید و آن یکی هم اسیر شده، برگرد به خانه. اما از صدقه سر دعای مادر که دلی داشت دریایی و شوری داشت شیدایی، باز راهی جبهه شدم.شهید چیت سازیان که از دست اصرار و التماس های من کلافه شده بود، آخر گفت: آقا کریم، محمدجواد را هم با خود به عملیات ببر. مخم را خورد!

به گزارش خبرنگار رودآور؛ قمر بنی‌هاشم، حضرت ابوالفضل العباس (ع) را اسوه ولایتمداری محض، ادب و فداكاری می دانند، هم اویی که در راه دین و امامش از خود گذشت و جانبازی کرد و روز ولادت این بزرگ مرد و علمدار دشت کربلا را روز جانباز نامیده اند.

*علمدار نینوا؛ الگوی جانبازان ما

و اما در دوران دفاع مقدس چه بسیار از رزمندگان ایران اسلامی با الگو گرفتن از سقای نینوا و آن مدافع حرم و امامت، چه جانبازهایی که از خود نشان دادند و هنوز هم هستند جانبازانی که به نوعی شهید زنده اند و با ترکش های بسیار در بدن، پایی که دیگر نیست و دست هم که رفته و یا با نفس های به شماره افتاده از بمباران های شیمیایی ارتش بعثی، روزگار خود را می گذرانند.

به مناسبت این ایام بر آن شدیم تا با «محمدجواد پولکی» یکی از جانبازان همدانی و از غواصان دوران دفاع  مقدس به گفت و گو بنشینیم.

*روزی که محمدجواد غواص شد...

رودآور: شنیده ایم ابتدا در نیروی هوایی فعالیت داشتید، چه شد که به گردان غواصی پیوستید؟

پولکی: حق با شماست.در آن روزهای دفاع مقدس، من و چندین و چند نفر دیگر در نیروی هوایی مشغول به خدمت بودیم، تا اینکه روزی از ستاد آمدند و گفتند: هر که تمایل دارد می تواند برای الحاق شدن به گردان غواصی داوطلب شود. آن روز من و چند نفر دیگر ابراز تمایل کرده و پس از ورود به گردان غواصی لشکر انصار الحسین همدان، تازه متوجه شدیم حدود 34 نفر از این گردان سابق بر این در نیروی هوایی فعالیت داشتند و تعدادی هم به شهادت رسیده بودند.

شهید آقامحمدی در کربلای 5 به شهادت رسید، او از متخصصین تعمیر هواپیما و تحصیل کرده امریکا بود، اما قلبش برای ایران می تپید، شهید شاه حسینی هم جزء متخصصین نیروی هوایی بود که به عنوان یک سپاهی در اطلاعات عملیات با شهید چیت سازیان کار می کرد و در نهایت در آن روزها به شهادت رسید.

*رزمندگان سرمست جبهه بودند

رودآور: در کدام عملیات ها حضور داشتید و نام عملیاتی که در آن مجروح شدید را هم برایمان بگویید:

پولکی: در عملیات های متعددی از جمله کربلای 8 و کربلای 10 در حلبچه حضور داشتم.مجروح شدنم به عملیات پدافندی شلمچه باز می گردد که به شدت از ناحیه کمر، پای چپ و گوش آسیب دیدم.

رودآور: چه چیزی سبب می شد تا رزمندگان مجروح، حتی با آن زخم های بسیار بر پیکرهایشان باز به جبهه بازگردند؟

پولکی: حال و هوای آن روزهای جبهه، همه را سرمست خود می کرد، ایمان ها و اعتقادات رزمندگان در یکدیگر گره خورده بود، ایمان قلبی به خدا برای دفاع از اسلام و انقلاب، دنیای آن روزها، دنیای دیگری بود متفاوت با این روزها، عالمی داشتیم، به چه دلربا!

*جانبازانی که از بیمارستان ها برای حضور در جبهه فرار می کردند

بسیاری که بر اثر تیر و ترکش و خمپاره جراحت بر می داشتند، اگر زمین گیر نمی شدند با کمی دوا و درمان پس از سرپا شدن، به جبهه باز می گشتند، باید بگوییم به نوعی از بیمارستان فرار می کردند!

خوب یادم هست در منطقه شلمچه هر روز شاهد شهید و یا جانباز شدن تعدادی از رزمندگان بودیم، در یکی از آن روزها  صبح، آمبولانس که برای بردن زخمی ها آمده بود، البته آمبولانس که نه یک تویتای بدون سقف تنها با صندلی، عباس عبادی یکی از مجروحان هم سوار کردند و با خود به پشت جبهه در اهواز بردند تا در آنجا به حال و روزش رسیدگی شود، غروب نشد که عباس را باندپیچی شده با لباسی بر روی یک لباس آبی بهداری و دمپایی در جمع خودمان دیدیم.نگاهی به سر تاپیش انداختم و با تعجب گفتم؛ عباس آقا! مگر در بیمارستان نبودی؟! گفت: این تیر و ترکش ها به ما کاری نبود. حالا او اکنون فوق تخصص پوست در تهران است.به نظرتان این روحیه را جزء در دفاع مقدس می توانیم پیدا کنیم؟!

* دل هایی که برای جبهه لک می زد

رودآور: کمی بیشتر درباره مجروحیت خودتان بگویید:

پولکی: آن زمان که مجروح شدم؛ هوا زمستانی و بسیار سرد بود، در بیمارستان صحرایی علی ابن ابیطالب آبادان به طور موقت زخم های مرا بستند و بعد به بیمارستان اهواز و از آنجا به بیمارستان مشهد انتقال دادند.کمی حال و روزم که بهتر شد مرا به همدان اعزام کردند، در همدان زخم هایم عفونی شده بود، با این وجود دلم برای جبهه لک می زد، برخی از اعضای خانواده با آمدن مجدد من به جبهه مخالفت می کردند و من می گفتم اگر مادرم راضی باشد چه غمی دارم؟! و با این وضعیت نیمه نامناسب هم به جبهه می روم.کسی جلودارم نبود.

رودآور: چرا برخی آشنایان و دوستانتان با رفتن مجدد شما به جبهه مخالفت می کردند؟

پولکی: می گفتند، خانواده شما دین خودش را به نظام ادا کرده.

*اینجا مادر دو شهید، یک اسیر و یک جانباز، دلی دریایی و شوری شیدایی داشت

رودآور: از چه نظر؟ دلایلشان چه بود؟

پولکی: یکی از برادرانم به اسم محمدهادی سال 61 در عملیات رمضان در کوشک آبادان اسیر شد، یکی دیگر به نام محسن بیستم شهریور سال 65 در عملیات جزیره مجنون به درجه رفیع شهادت رسید و مفقود الاجسد شد تا اینکه پس از 13 سال پیکر مطهرش را شناسایی کردند و برایمان آوردند و آن یکی برادرم به نام علی اصغر نیز هشتم آبان سال 65 در سد گتوند در بمباران به شهادت رسیده بود، تصورش را کنید دو شهید و یک اسیر از یک خانواده و حال و روز من هم که چندان مناسب نبود، با آن جراحتی که برداشته بودم. به همین علت برخی ها مخالف رفتن مجدد من به جبهه بودند.

با این وجود مادرم روحیه ای عجیب معنوی داشت، دلی داشت دریایی، شوری داشت شیدایی و قلبی داشت آسمانی، او می گفت: حتی اگر اجازه دهند، خود من نیز به جبهه می آیم تا از آب و خاک وطنم دفاع کنم. از صدقه سر مادرم بود که باز راهی جبهه شدم.

*رزمندگانی که نمک گیر جبهه می شدند

جبهه محیطی عاشقانه و خدایی داشت مگر می شد، آن فضای عمیق روحانی و معنوی را دید و بعد آرام در گوشه ای از خانه نشست و برای دفاع از مظلومیت اسلام قدمی برنداشت؟ هرگز! کسی که یک بار پایش به جبهه خورده بود، نمک گیر جبهه می شد.آنان نمی توانستند تجاوز دشمن بعث به این مرز و بوم را تنها نظاره گر باشند و کاری انجام ندهند.

رودآور: و شما مجدد راهی جبهه شدید؟ از آن روز برایمان بگویید:

پولکی: بله.در روزی که برای عملیات کربلای 8 از همدان اعزام شدیم، غروب نشده به ملایر رسیدیم و در مسجدی به امام جماعت حاج آقا رضا فاضلیان توقف کردیم تا نماز مغرب و عشاء را اقامه کنیم، خود حاج آقا رزمنده بود گاهی در بخش اطلاعات فعالیت داشت و گاهی به تخریب می رفت و برخی اوقات غواصی هم می کرد.

جالب است بدانید در گردان غواصی ما تعداد قابل توجهی از طلبه ها حضور داشتند که در عملیات های متعددی شرکت کرده و به شهادت رسیدند. همانند شهیدان عمادی، عبادی نیا و نجفی نیا.

و اما آن شب نماز که به اتمام رسید، یکی از اطرافیان حاج آقا فاضلیان از آقای مطهری فرمانده گردان دعوت کرد تا ما غواصان که در حدود 120 نفری می شدیم برای شام به منزلشان برویم.

*ارتباط رزمندگان با روحانیت مثال زدنی بود

همین هم شد، رفتیم و آقای مطهری قبل از صرف شام، یکی یکی غواصان را معرفی می کرد.آن زمان بود که حاج آقا فاضلیان در میان جمع از بین دو برادر دو قولو به نام های مسعود و سعید محمدزاده با مسعود و از بین طلبه های غواص با رضا جلیلی فر صیغه برادری خواند، آن شب کسی فکرش را نمی کرد که چند روز بعد درست همین دو نفر در نخستین عملیات بعدی، شربت شهادت را بنوشند، گویا حاج آقا این را می دانست.

*کلافه شدن شهید چیت سازیان از دست یک جانباز!

رودآور: شنیده ایم شهید چیت سازیان را بدجور کلافه کرده بودید؟

پولکی با خنده بر لب ادامه می دهد؛ ماییم دیگر! چه می شود کرد؟ جبهه بود و عشق رفتن به خط مقدم.برای یکی از عملیات ها شهید چیت سازیان در غرب کانال ماهی مشغول سخنرانی و توضیح دادن راجع به عملیات بود که باید انجام می دادیم، فرمانده ما کریم مطهری پایش را در یک کفش کرده بود و اجازه آمدن به عملیات را به من نمی داد، می گفت دو برادرت شهید شده و یکی هم اسیر، اگر بروی و شهید شوی، جواب خانواده ات را چه کسی باید بدهد؟!

اما من زیر بار نمی رفتم. سخنرانی علی آقا که تمام شد، هر جا که می رفت دنبالش می رفتم، لحظه ای از او جدا نمی شدم و مدام می گفتم: علی آقا! علی آقا! مرا هم دریاب! شما به آقا کریم چیزی بگویید تا من هم در این عملیات حضور یابم.

 با اشاره های آقا کریم علی آقا اصلاً قانع نمی شد. از من التماس و گریه و از او انکار، تا اینکه بالاخره علی آقا گفت: بابا جان! آقا کریم بیا محمدجواد را هم با خود ببر. این پسر مرا کلافه کرده، مخ مرا خورده و یک ریز می گوید من هم باید در این عملیات شرکت کنم. او را با خود به عملیات ببرید. بالاخره با سفارش شهید چیت سازیان من هم راهی آن عملیات شدم.

*وحدت؛ لباس رزم جانبازان غواص در جبهه فرهنگی امروز

رودآور: بعد از جنگ هم ارتباطتان با غواصان ادامه دارد؟

پولکی: بله.همچنان آن ارتباط و دوستی تنگاتنگ ما وجود دارد، همگی ما یادگاری هایی از آن دوران داریم و جانباز هستیم.گروهی تشکیل داده ایم و این روزها لباس رزم ما در جبهه فرهنگی است.

گاهی به خانواده شهدا سر می زنیم و گاهی دیگر با همکاری گروه های جهادی یادواره شهدا برپا می کنیم. پیگیر کارهای خانواده شهدای غواص و جانباز هم هستیم. یادگاری آن روزها به جزء ترکش، زخم و دردهای جانبازی؛ وحدتی است که امروز بر جای مانده.

رودآور: از اینکه وقت با ارزش خود را در اختیار این مجموعه خبری قراره داده اید، قدردان شما هستیم.

انتهای پیام/ز

تصاویر تکمیلی: 
ایمیل: roodavar1@gmail.com سامانه پیامکی رودآور ۳۰۰۰۸۸۳۳۰۰۰۰۶۱

دیدگاه شما

صندوق خیریه
همدان پرس
آب و هوای تویسرکان